Web Analytics Made Easy - Statcounter

مجلس نهم از سلسله برنامه‌های «به آیین آسمان» با موضوع «نیمه‌شعبان» چهارشنبه (هفدهم اسفند ماه ۱۴۰۱) توسط خانه‌کتاب و ادبیات ایران و با همکاری آستان مقدس امامزاده اسماعیل قلهک با حضور حسین اسرافیلی، جواد محقق، علی‌محمد مودب، قاسم صرافان، محمود حبیبی کسبی، محمدجواد شرافت، مرتضی حیدری آل‌کثیر، زهیر توکلی، هادی جان‌فدا، محمد صمیمی و مصطفی محدثی‌خراسانی برگزار شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

 

 

در این آیین حسین اسرافیلی شعر زیر را خواند:
به دنبال تو می‌گردم نمی‌یابم نشانت را
بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را
تمام جاده را رفتم، غباری از سواری نیست
بیابان تا بیابان جسته‌ام رد نشانت را
نگاهم مثل طفلان، زیر باران، خیره شد بر ابر
ببیند تا مگر در استان رنگین کمانت را

کهن شد انتظار، اما به شوقی تازه، بال افشان
تمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را
کرامت گر کنی این قطره ناچیز را، شاید
که، چون ابری بگردم کوچه‌های آسمانت را
الا‌ای اخرین توفان! بپیچ از شرق آدینه
که دریا بوسه بنشاند لب اتش فشانت را

علی محمد مودب از دیگر شاعران حاضر در این آیین شعر زیر را خواند:
از نخستین نگاه نخستین سحرگاه عالم...
از نخستین نگاه نخستین سحرگاه عالم
در نگاه هراسیده هرچه حوّا و آدم
از میان همه دیدنی‌ها و نادیدنی‌ها
آن‌چه گفتند و دیدند
از شادی و غم
چشم تو
خوش‌ترین رویداد جهان است
لحظه چشم‌هم‌چشمی عاشقان است!

در افق بانگ اذان پیچیده‌ست
رود‌ها راهی دریای تو اند
قامت سبز تو در آینه‌هاست
سرو‌ها محو تماشای تو اند
سر ما شور حسینی دارد
نینوا مستی ما را دیده
هرکجا حنجره‌ی سرخی هست
با دم روح خدا بالیده
صبح در مسجد خرمشهریم
چه نمازی شهدا می‌خوانند
قصد ما مسجد‌الاقصی‌ست شبی
که همه‌ی آینه‌ها می‌دانند
قامت سرو شهیدان حرم
علم فتح نبردی ابدی
عشق با خون شهیدان شسته‌ست
عالم از هر چه پلیدی و بدی

ذوالفقارند همه‌ی صاعقه‌ها
رعد‌ها غرش مظلومانند
قدس‌ای قبله‌ی اول بنگر
شهدا وعده‌ی این طوفانند

قاسم صرافان از دیگر شاعران حاضر در نهمین مجلس از سلسله برنامه‌های «به آیین آسمان» شعر زیر را خواند:

منتظر مانده زمین، تا که زمانش برسد
صبح، همراه سحرخیز جوانش برسد

خواندنی‌تر شود این قصه، از این نقطه به بعد
ماجرا، تازه به اوج هیجانش برسد

پرده‌ی چاردهم وا شود و ماه تمام
از شبستانِ دو ابروی کمانش برسد

لَیلةُالقدر، بیاید لبِ آیینه‌ی درک
مَطلَعِ‌الفجر، به تاویل و بیانش برسد

رو کُنَد سوی رُخش، قبله‌نمای دل ما
قبل از آن روز، که از قبله، نشانش برسد

نامه داده‌ست، ولی شیوه‌ی یوسف اینست:
عطر او، زودتر از نامه‌رسانش برسد

خامِ خود بود و به این فکر نمی‌کرد جهان
بی‌تماشای تو، جانش به لبانش برسد‌

ای بهارانه‌ترین فصلِ خداوند! بیا
تا که این عالَم دل‌مرده، به جانش برسد

عشق، در عصر تو، از حاشیه بیرون برود
عدل، در عهد تو، پایانِ خزانش برسد

عقل، عاشق بشود، فلسفه، شاعر بشود
تا که از دست تو، جامی به دهانش برسد

ظهرِ آن روز بهاری، چه نمازی بشود
که تو هم آمده باشی و اذانش برسد

محمود حبیبی کسبی از دیگر شاعران حاضر در نهمین مجلس از سلسله برنامه‌های «به آیین آسمان» اشعار زیر را خواند:
نقصان ماست چشم به راه کمال تو
فرخنده باد سلطنت بی‌زوال تو

ماه منیر پا به رکاب نگین توست
سرو سهی کجا و کجا اعتدال تو

کعبه زیارت آمد و بر گونه‌ی تو ماند‌

ای هاشمی‌ترین خط تاریخ خال تو

میخانه است چشمت و محراب، ابرویت
ما را بس است حکم حرام و حلال تو

این کیفر کدام گناه است کین‌چنین
بی بهره ایم از برکات جمال تو

دیگر ز واقعیت بی تو فراری‌ام
من با خیال زنده ام، آن هم خیال تو

طی شد در انتظار تو فصل جوانی‌ام
شاید که دست داد به پیری وصال تو

هر سال ما چهار خزان است، کی شود
تقویم را به هم بزند ماه و سال تو

در این شبان ممتد و این روزگار بد
تنها امید ماست ظهور مجال تو

این عید‌های بی‌تو بعید است، عید نیست
عید حقیقی است طلوع هلال تو

بلندی شب غیبت، نشان قامت توست
دم سحر، دم شمشیر با شهامت توست

به انتظار نشستیم تا تو برخیزی
صفوف شب‌زده تکبیرگوی قامت توست

نداشت فایده جز پینه‌ای به پیشانی
نماز نیست نمازی که بی امامت توست

فریب همهمه‌ی آخرالزمان نخورد
کسی که گوش به فرمان استقامت توست

از این تمدن ماشینی خراب‌شده
نجات ما فقط آبادی اقامت توست

طفیل چشم تو می‌گردد آسمان و زمین
سلامت همه آفاق در سلامت توست

مسیح کز دمش احیای مرده می‌فرمود
ز پیروان دم تیغ با کرامت توست

به دولت تو شود گرگ و میش هم‌سفره
عدالت علوی ذاتی زعامت توست

به صبح معرکه با تیغ آبدار بیا
رگ زمین و زمان تشنه حجامت توست

شبیه کودک گم‌گشته در پی پدرش
نگاه خلق به دنبال یک علامت توست
بلا عظیم شد و قطع شد رجا بی‌تو
قیام کن که دگر موقع قیامت توست

در ادامه محمد جواد شرافت شعر زیر را خواند:

نمی‌از چشم‌های توست چشمه، رود، دریا هم
کمی از رد پای توست جنگل، کوه، صحرا هم

تو از تورات وانجیل و زبور از نور لبریزی
تو قرآنی، زمین محو شکوهت، آسمان‌ها هم

جهان نیلی است طوفانی، جهان دلمرده ظلمانی
تویی تو نوح موسی هم، تویی تو خضر عیسی هم

نوایت نغمه‌ی داوود، حسنت سوره یوسف
مرا ذوق شنیدن می‌کشد شوق تماشا هم

تو آن ماهی که در پایت تلاطم می‌کند دریا
من آن دریای سرگردان دور افتاده از ماهم

اسیر روی ماه تو هواخواه نگاه تو
نشسته بین راه تو نه تنها من که دنیا هم

تمام روز‌ها بی تو شده روزمبادا نه
که می‌گرید به حال و روز ما روز مبادا هم

همه امروز‌ها مثل غروب جمعه دلگیرند
که بی توتیره و تلخ است، چون دیروز فردا هم

جهانی را که پژواک صدایت را نمی‌خواهد‌
نمی‌خواهم نمی‌خواهم نمی‌خواهم نمی‌خواهم

در ادامه مرتضی حیدری آل‌کثیر شعر‌های زیر را برای حاضران خواند:

تا به کی نور تو غایب به نظر می‌آید‌ای که از یمن نگاه تو سحر می‌آید

باد‌ها بوی تو را از همه جا می‌شنوند
ابر‌ها تا به کجا سمت نگاهت بدوند؟‌ای خلاصه شده ماهیّت ادیان در تو
معجز هرچه پیمبر شده پنهان در تو

نبض توراتی و قرآنی و ذکر و انجیل
یوسفِ مصری و موسای ِ بنی اسرائیل

نه فقط صبح به تایید تو بر می‌گردد
نفسِ رفته به امّید تو بر می‌گردد

علت دست تکان دادن یک دنیایی
به تماشای خودی تا که شبی باز آیی

یک سرو گردن از آفاق برونی وقتی
یک سر سوزن از آن پرده برون می‌آیی

دوستداران همه هستند، ولی یارت کو
جز تو و آینه ات لایق دیدارت کو؟

ما در این وهم و خیالیم که بر می‌گردی
تو خودت منتظر سیصد و اندی مردی‌

ای قیام تو به پیوند و تبسم مختوم
مهربانیّ تو از نام «محمد» معلوم

شاعری تشنه نشسته ست که رویا بچشد
قطره تصمیم گرفته ست که دریا بکشد

که تصوّر کند آن لحظه‌ی آشفتن را
بغض سنگین تو هنگام سخن گفتن را

می‌رسی... آه که فریاد تو دیدن دارد
درد دل کردن آیینه شنیدن دارد

توئی وغربت ده قرن عطش، یا الله!
وارث تشنگی سرخ اباعبدالله!

خسته از کوه و کمر صبحِ زلال اندیشت
تو کجایی؟ که خودش را برساند پیشت

درپی ات راهی دریا بشود یا صحرا
مکه‌ای یا نجفی سامره یا کرب و بلا

آسمان خوانده به درگاه تو بارانش را
مادری نذر تو کرده ست شهیدانش را

موج، سودای تو را برده به ساحل گفته ست
غمت اینگونه به گوشِ دلِ «بیدل» گفته ست:

«باز چشمم به خیالت چه فسون می‌ریزد
مژه می‌افشرم آیینه برون می‌ریزد»

 

مصطفی محدثی خراسانی از دیگر شاعران حاضر در این آیین اشعار زیر را خواند:

قفلی که نمی‌گشودمان باز شده ا ست
سرسخت‌ترین سکوت آواز شده است
تو میرسی و عدالت این مرغ اسیر
آنروز پرنده ایست، پرواز شده است

ماییم و شب امید در چشمانت
صبحی همه صبح عید در چشمانت
یک پلک توجه تو کافیست که دل
صدبار شود شهید در چشمانت

آن چشم پر از ستاره برمیگردد
آن منتظراشاره برمیگردد
رفته ست، ولی به چشم خود می‌بینم
یکروز دلم دوباره برمیگردد

آشفته و بیقرارباشد باشد
یکپارچه انتظارباشد باشد
این آینه را که جزتو پیدایش نیست
خواهی که پراز غبار باشد باشد

باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: نیمه شعبان شاعران آیینی آیین آسمان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۸۶۳۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا کسی برای دختران دانشجوی آمریکایی شعر برای خواهرم نمی‌خواند!

 این چند روز که عکس‌ها و فیلم‌های ضرب‌وشتم دانشجویان آمریکایی در رسانه‌های خارجی سانسور می‌شود، نخستین سؤالی که به ذهن می‌رسد این است که اگر این تصاویر مربوط به ایران بود، روایت ماجرا چطور شکل می‌گرفت؟!

ضرب‌وشتم وحشیانه دانشجویان و حتی استادان دانشگاه در حالی است که مطالبه معترضان تنها توقف جنایت در غزه است، اما همین را هم تحمل نمی‌کنند. ۶۰۰نفر را دستگیر و ده‌ها نفر را تحقیر کردند و زیر باد کتک گرفتند؛ تا آنجا که مجبور شدند خون‌های ریخته‌شده دانشجویان را با ماشین آبپاش شست‌وشو دهند بلکه آثار جنایت پاک شود. اما تمام رسانه‌های اصلی، این خروش بی‌سابقه را سانسور کرده‌اند.

تا این‌جا آزادی‌بیان به روایت آزادی آمریکایی است؛ اما بیایید فرض کنیم که این ماجرا در ایران اتفاق می‌افتاد. آنگاه رسانه‌ها و سیاستمداران غربی و نهاد‌های حقوق بشری چطور رفتار می‌کردند؟ این در حالی است که کنشگری دانشجویان، اعتراض به وحشی‌گری بی‌سابقه رژیم صهیونیستی است و نه اقدامی علیه امنیت ملی کرده‌اند و نه آسیبی به اموال عمومی زده‌اند و نه آدم کشته‌اند و نه کف خیابان مأموران را برهنه و سلاخی نموده‌اند و نه با گروه‌های آدمکش و تفرقه‌افکن و برانداز همکاری کرده‌اند و یا اجیر آنها شده‌اند. با همه اینها فرض کنید این وقایع در ایران بود؛ آنگاه آنها چه رفتاری می‌کردند؟

- تمام رسانه‌هایشان به‌خط می‌شدند تا شب و روز، عکس‌ها و تصاویر را به کرات بازنشر و تحلیل کنند. اگر هم تصویری پیدا نمی‌کردند از عکس‌های گذشته یا ساختگی یا تصاویر تجمعات دیگر کشور‌ها استفاده می‌کردند.

- از فرصت استفاده و تمام گروه‌های آدمکش و تروریست و اراذل و اوباش را به‌صف می‌کردند تا وارد کشور شوند یا از گوشه و کنار شهر جمع‌شان می‌کردند تا تجمع دانشجویان را تبدیل به شورش علیه امنیت کشور کنند.

- تمام سیاستمداران در رده‌های مختلف در دیگر کشور‌ها را ردیف می‌کردند تا تصاویر را محکوم کنند. از دولت‌ها درخواست می‌کردند با ایران قطع رابطه کنند و نهاد‌های امنیتی ایران را تروریستی بنامند.

- تمام سلبریتی‌ها به‌صف می‌شدند و موضع‌گیری می‌کردند. هر سلبریتی‌ای هم اعلام موضع نمی‌کرد، به‌صورت مجازی به او حمله‌ور می‌شدند تا از سر ترس سخن بگوید و ساکت نباشد. هر میزان هم لازم بود پول خرج می‌کردند.

- هر زمان اعتراضات از دایره اخبار خارج می‌شد و به سمت آرامش پیش می‌رفت، با ریختن خون چند بی‌گناه، آن را شعله‌ور می‌ساختند. حتی اگر لازم بود، در کف خیابان مامور امنیتی یا انتظامی یا آدم عادی را نیز سلاخی می‌کردند و خون می‌ریختند.

- همه نهاد‌های حقوق بشری را به‌خط می‌کردند تا بیانیه دهند و محکوم کنند و قطعنامه دهند و تحریم جدید وضع کنند.

- از صفحات آشپزی و آرایشگری و پیج‌های فیتنسی و صفحات رقص و جادوگری و شومنی گرفته تا همه اینفلوئنسر‌ها را به‌خط می‌کردند و سکه می‌دادند تا مطالب آنها را بازنشر کنند و این احساس ایجاد شود که تنها یکصدا بیشتر در جامعه وجود ندارد.

- عده‌ای ساده‌لوح و خودحقیرپندار را هم تحریک می‌کردند تا کاملا واداده، غرب را تشویق کنند و کشور را متهم به ناکارآمدی و تباهی کنند.

- جهت تهییج بیشتر و تحریک احساسات، آثار هنری تولید می‌کردند و شعر می‌ساختند و موسیقی درست می‌کردند. اما هیچ‌کس برای دختران و زنان دانشجوی آمریکایی شعر «برای خواهرم، خواهرت، خواهرامون» نمی‌خواند و با عکس‌های آنها فیلم و کلیپ نمی‌سازد.

- تا می‌توانستند به اموال عمومی و دارایی شخصی مردم و کشور لطمه می‌زدند تا ترس و وحشت در شهر حاکم شود و مردم احساس کنند همه‌چیز از دست رفته است و به‌زودی انقلاب می‌شود. بعد هم تصاویر آن را با ضریب بالا توزیع می‌کردند تا بگویند قدرت برتر در میدان آنها هستند. اما همان‌ها امروز هتک حیثیت دانشجویان آمریکایی را نادیده می‌گیرند، بلکه صدای‌شان آگاهی‌ساز و روشنگرانه نباشد.

منبع: روزنامه همشهری

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • سپاهان رفتار تماشاگران زن پرسپولیس را «ناشایست» خواند
  • برگزاری محفل شعر گویشی شاعران بختیاری در دزفول
  • بلینکن آتش‌بس با حزب‌الله همزمان با ادامه جنگ در غزه را غیرممکن خواند
  • آیین دادرسی تجاری در انتظار تصویب مجلس
  • آسمان قم فردا پنجشنبه در برخی ساعات بارانی می شود
  • شعر فارسی فلسطین به دست عرب زبانان نمی‌رسد
  • معلمی که امام خمینی(ره) خطبه عقدش را خواند
  • چرا کسی برای دختران دانشجوی آمریکایی شعر برای خواهرم نمی‌خواند!
  • زیباترین شعر‌ها از شاعران بزرگ و معاصر درباره معلم به مناسبت روز معلم
  • خاطره مجری برنامه مشاعره از شاعران بنام ایران